امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

سیب بهشتی من

سی و سه

1393/9/12 23:55
207 بازدید
اشتراک گذاری

سی و سه ماهه ی شیرینم، نفسم،... بعد یک ماه بیماری و سرماخوردگی شدید که دست از نازنینم بر نمی داشت، دیدن خنده هایت مرهم روح  و جسمم هست.

ای کاش خنده از لب هیچ فرزندی رخت برنبندد، الهی آمین.

و این چنین شد که مادر بعد یک ماه، دوربین به دست شد  تا باز لحظات شیرین ثمره ی وجودش را ثبت نماید.

 

 

 

 

 

پسر ورزشکارم علاقه ی وافری به دوچرخه ثابت دارد، بماند که دقیقه ای بیش اجازه ی رکاب زدن به ما را 

نمی دهد ولی خودش دوست دارد روی صندلیش بنشیند و دکمه بازی کند و البته سوال و جواب که اینا چین و چرا من نمی تونم پیچ و بچرخونم و ...

 

 

 

 

 امیرعلی اتوبوس سواری می کند در حالیکه اتوبوس سوار فلوکس بیچاره شده. فلوکسی که چندی پیش توسط تعدادی از دوستان بازیگوش مسدوم شده.

 

 

 و پسر ما در حال واکاوی ماجرا.

 و مدتی بعد خودش می خواهد به ماجرا دامن بزند و فلوکس بیچاره را اسقاطی نماید، غافل از اینکه امروزه فلوکس  جزو ماشینهای لوکس شده:-) 

 

 و پسری که به ماشین سواری بر روی میز رضایت نداد و خودش میز نشین شد، آنهم از نوع روی میز نشین ها نه پشت میز نشین ها.

 پسرم، تاج سرم رخت سفر  بر بسته و با چمدانی سنگین عازم  سفر گشته. مادر به فدای وجود شیرینت، نفسم.

 

 و چندی بعد خسته از کوله بار سنگین، در حال استراحت و تجدید قوا.

 و لبخندی ملیح، مسرت بخش روح و جسم مادر. ای روح و جسم و جان مادر، نفسم.

 و در اواخر ماجرا پسر ما حال و هوای قهر کردن به سرش زده و غافل از اینکه سوژه ی عکاسی مادر گشته.

 مادر به فدای ژستهای مردانه ات، مرد کوچک من.

 و پسر با وعده شمع و کیک راضی به صلح گشته.

 آنهم چه کیکی و به چه عظمت و یک شمع بی ربط  به سن و حتی ماهگرد:-) :-) :-) 

 و به قول پدر بچه ها به همین ها هم دلخوشند اگر ما دلخوش باشیم.

 و عکاسی های مادرانه به پایان رسید و پسرک ما سر کارش برگشت آنهم از نوع گیم بازی. گیم هایی که هر روز به اسرار پسر توسط پدر دانلود می شوند، و مدتی  سرگرمشان می شوند. 

 

 و این روز ها  بچه ها بیش از هر چیزی با دنیای دیجیتال مشغولند البته مانوس تر، چون هر قدر هم اسباب بازی برایشان محیا کنی باز مدتی بعد دلشان را می زند ولی این صفحات دیجیتال هر روز روز، از خود رنگ و لعاب جدید به نمایش میگذارند و به قول پسر ما گیم جدید دانلود می کنند.

اولین گزارش تلفنی شما بعد از گیم جدید به پدربزرگ و مادربزرگ این است: بابام گیم دانلود کرده و آنها مسرور از پیشرفتی که تو در این سن و سال داری و آنها با این واژه گان به نسبت بیگانه اند و این یعنی دنیای دیجیتال که حتی به بچه ها هم رحم نمی کند..با وجود اینکه اصلا دوست ندارم با این جور وسیله ها مشغول شوی ولی بعضی اوقات خوب ترفندی ست برای مادران کم صبری مثل من که صبرشان تمام می شود در برابر  بچه ها و بیش از آیندیشان به فکر حال کنونی خودند.

گل خوش بوی زندگیم، پسرم، امید آن دارم که قله های علم و بالندگی را تا انتها فتح کنی و همچون پدرت فاتح آنها شوی.

پسندها (1)

نظرات (0)